آیت اللّه شیخ محمدتقی برغانی؛ عالمی انحرافستیز مقدمه پیشینه خانوادگی آیت الله شیخ محمدتقی برغانی تولد آیتالله شیخ محمدتقی برغانی (شهید ثالث) تحصیل بازگشت به ایران آثار علمی آیتالله برغانی از منظر علما و دانشمندان
روحانیان در جوامع مذهبی و سنتی، از جایگاه خاصی برخوردارند و علمای شیعه بویژه از آغاز غیبت کبرا تاکنون، نقش فراوانی در گسترش مذهب حقه شیعه داشتهاند و همواره مورد توجه شیعیان بودهاند و از نفوذ و اقتدار خود، نهایت استفاده را برای خدمت به اسلام و مسلمانان نمودهاند. تشیع نخستینبار با روی کار آمدن پادشاهان صفوی، مذهب رسمی ایران اعلام گردید. آن هنگام به طور طبیعی و قهری، میدان فعالیت برای علمای شیعه آمادهتر شد.
نقش روحانیان و موضعگیریهای آنان در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، در دوران سلسله قاجاریه نیز بسیار مهم و تأمل برانگیز است. آیتالله شیخ محمدتقی برغانی، از جمله عالمان این دوره، نقش بسیاری در هدایت و ارشاد مردم و مبارزه با افکار انحرافی شیخیه و بابیه ایفا کرد و سرانجام در این راه به شهادت رسید.
پدر شیخ محمدتقی، آیتالله ملامحمد ملائکه برغانی (1) (درگذشته 1200قمری) فرزند شیخ مولا محمدتقی بن شیخ مولا محمدجعفر بن مولا شیخ محمدکاظم، مولدش طالقان، خاستگاهش قزوین و مدفنش برغان و از علما و حکمای شیعه و از مراجع تقلید بود. مقدمات علوم عربی و فنون ادب را از علمای قزوین فرا گرفت. سپس فقه و اصول و حدیث را در حوزه درس پدرش (درگذشته 1186قمری) و سید نصرالله حائری (به شهادت رسیده در 1158قمری) و دیگران آموخت. حکمت و فلسفه را از حوزه درس شیخ اسماعیل خواجویی (درگذشته 1173قمری) و دیگران بهرهمند گشت. سالها در شهر مقدس کربلا به تدریس، فتوا و مرجعیت امور دینی اشتغال داشت. در سفری که به قصد زیارت حضرت رضا (ع) به ایران آمده بود، در قزوین از ایشان خواستند که در آن شهر بماند و پذیرفت و در آنجا به تدریس و زعامت اشتغال یافت.
برخورد شیخ با جریان اخباریه از حوادث مهم تاریخی زندگی وی به شمار میآید. قزوین در قرن دوازدهم قمری مانند بیشتر شهرهای شیعهنشین در عراق و ایران، دچار اختلافات اخباری و اصولی بود و شهر در آن زمان، به دو قسمت تقسیم میشد و رودخانه بازار میان این دو قرار داشت. اصولیان در قسمت شرق رودخانه و اخباریان در غرب آن، مستقر بودند. اخباریان قزوین از هواداران و شاگردان ملاخلیل قزوینی (درگذشته 1089قمری) اخباری متعصب معروف به شمار میآمدند. این کشاکش، بر شیوه تفکر طلاب علوم دینی هم سایه افکنده بود و طلاب، حتی افاضل اخباریان، در عقیده خویش متعصب بودند، چنانکه هیچکس کتب عالمان اصولی را بیدستمال دست نمیزد، از بیم آنکه مبادا دستش نجس شود.
در حال و هوایی چنین در حدود سال 1165قمری، شیخیوسف بحرانی، صاحب حدائق (درگذشته 1148قمری) و شیخ اخباریه در عصر خود، طی هجرتش به کربلا در سر راه خویش، وارد قزوین شد و اخباریان از وی استقبال کردند. آیتالله ملامحمد ملائکه برغانی که زعیم علمای قزوین و رهبر اصولیان بود، با صاحب حدائق دیداری کرد و با او مناظره و بحث نمود و در باب اجتهاد، او را مجاب کرد و این برخورد باعث شد تا صاحب حدائق که از علمای اخباری متعصب و تندرو بود، تغییر عقیده دهد و مشرب اخباری معتدل، اختیار نماید.
این مناظره و مباحثه، انعکاس زیادی یافت و از طبقه علما و فضلا به عامه مردم سرایت نمود و ولوله بزرگی در شهر به راه انداخت. در نتیجه، اخباریه به منزل آیتالله ملامحمد برغانی هجوم بردند تا وی را به قتل برسانند. اما به ایشان دست نیافتند و خانه و کتابخانه او را آتش زدند. پس از دخالت مأموران دولتی، برغانی را از قزوین به برغان تبعید کردند. ایشان نخستین شخص از این خاندان است که به «برغانی» شهرت یافت. وی سرسلسله آلبرغانی بود و چهار (2) فرزند به نامهای شیخآقا و یا ملاآقا، ملا محمدتقی، ملا محمدصالح، و ملاعلی داشت. آیتالله ملامحمد ملائکه برغانی، آثاری از خود باقی گذاشت؛ از جمله، بنا و توسعه مسجد جامع برغان که از بزرگترین مساجد آن سامان است و به طرز زیبا و هنری بنا شده و تاریخ مسجد و توسعه بنا در کتیبه درب شرقی مسجد با خط ثلث زیبا با کاشی اطراف درب ورودی مزین شده است. وی همچنین تألیفاتی دارد؛ از جمله: تحف?الابرار فی تفسیرالقرآن در دو جلد بزرگ و کتاب الدررالثّمین در امامت. (3) وی در برغان از دنیا رفت و قبر شریفش جنبه مزاریت دارد. (4)
در حدود سال 1172قمری در خانه آیتالله ملامحمد ملائکه در روستای برغان، نوزادی پا به عرصه گیتی گذاشت که نامش را محمدتقی نهادند. (5)
آیتالله برغانی، تحصیلات اولیهاش را در برغان و قزوین فرا گرفت (6) و بعد به اصفهان عزیمت کرد و در آنجا نزد آخوند ملاآقا بیدآبادی (درگذشته 1197قمری) به فراگیری علوم عقلی مشغول شد. سپس عازم عتبات عالیات گشت و به حلقه درس آقاباقر بهبهانی حائری (درگذشته 1205قمری) پیوست و از ایشان بهرهها برد. در این هنگام، بر اثر شیوع بیماری وبا در عراق، به موطن خود مراجعت کرد.
وی برای تکمیل تحصیلات خویش، به شهر مقدس قم رفت و به جمع شاگردان میرزاابوالقاسم قمی، صاحب قوانین (درگذشته 1231قمری) پیوست. بعد به اصفهان رفت و در آن شهر مسکن گزید و علوم عقلی را در محضر ملاعلی نوری (درگذشته 1246قمری) به پایان رساند (7) و مشغول تدریس الشواهد الربوبیه ملاصدرا شد. (8) بر اثر احاطه فراوان به آرای سلف و نظریات صدرالمتألهین و حسن تقریر و طلاقت لسان و حجت بیان، جمع زیادی از دوستداران علوم عقلی در محضرش زانوی شاگردی میزدند و بهره میبردند. بعد از مدتی، اصفهان را به سوی کربلای معلا ترک نمود و به حوزه درس سیدعلی طباطبایی (درگذشته 1221قمری) صاحب ریاض پیوست و از محضر آن بزرگوار بهرهمند گشت. پس از آن عازم نجف اشرف شد و از حوزه درسی شیخجعفر کبیر (درگذشته 1228قمری) صاحب کشف الغطاء، سالها استفاده نمود. (9)
آیتالله برغانی، پس از سالها تحصیل در عتبات عالیات و دریافت اجازه از مشایخ (10) خود، به ایران بازگشت و در تهران سکنا گزید. (11) در تهران کرسی تدریس داشت و مقام افتاء از آنِ او بود. طلاب علوم دینی، از اطراف و اکناف، برای استفاده پیش وی آمدند و بر گردش حلقه زدند. (12)
آیتالله برغانی، روزها مشغول تدریس، تألیف، ترویج دین، تبلیغ شریعت و هدایت مردم بود و از نیمههای شب برمیخاست و به مسجد میرفت و تا صبح به عبادت و مناجات میپرداخت. (13) او به فنون نگارش آشنا بود و آثار بسیار ارزشمندی خلق کرد و به یادگار گذاشت (14) که مشهورترین آنها عبارتند از:
الف) کتاب منهجالاجتهاد، عربی. دایر?المعارفگونه فقه شیعه، در 24 جلد بزرگ که تمامی ابواب فقه از طهارت تا دیات را دربر دارد. (15) تألیف جلد اول این کتاب، در ماه ذوالحج? الحرام سال 1226قمری آغاز شد و در قریه برغان، مسقطالرأس وی، در جمادیالاول سال 1227قمری به انجام رسید. تألیف این دایرةالمعارفگونه فقهی، سالها طول کشید. (16) مرحوم میرزامحمد تنکابنی مینویسد:
«در آن زمان که در دارالسلطنه قزوین تحصیل مینمودم، شهید مشغول به اتمام تألیف این کتاب بودند و دیدن و بازدید و عروسی و عزا، همه را ترک کرده بود و به تألیف کتاب منهج مشغول بود، مگر روزها به جهت وقت عصر، مقدار دو ساعت به غروب مانده، مینشستند و به مرافعات اشتغال داشتند و سایر اوقات را به تألیف مشغول بودند.» (17)
این اثر نفیس از منابع مهم فقهای شیعه در تحقیقات فقهی و فتاوی آنان بود و نسخههایی از آن در کتابخانههای متعدد موجود است. (18)
توجه علما به این کتاب، قدرت علمی شهید ثالث را نشان میدهد؛ به طوری که فقیه بزرگواری مثل صاحب جواهر در هنگام تألیف جواهر، وقتی به کتاب الجهاد شهید برغانی رسید، آن را امانت گرفت و در تحریر کتاب خود از آن استعانت نمود. (19)
ب) کتاب شرحالشرایع که یک جلد بزرگ است و تمامی ابواب فقه را دربر دارد. این کتاب در سال 1226قمری نوشته شده است.
ج) یک دوره فقه فارسی از طهارت تا دیات. (20)
د) عیونالاصول، کتاب دو جلدی که بیشتر آن در نقد قوانین میرزای قمی است. (21)
هـ) شرحالروضة، عربی؛
و) شرح بر معالم، عربی؛
ز) ملخصالعقاید، کتاب یک جلدی بزرگ در کلام؛
ح) رسالة فی صلا? الجمع?؛
ط) رسالة فی عدم وجوب هب? الولی مد? منقطع? المولیعلیه؛
ی) کتاب دیات، فارسی؛
ک) رسالهای در نماز قضا؛
ل) رسال? القضاء عن الاموات؛
م) مجالسالمتقین، درباره مطالب اخلاقی که پنجاه مجلس را شامل میگردد. تاریخ نگارش آن سال 1258قمری است.
ن) رسالهای در طهارت؛
ق) رسالهای در نماز و روزه. (22)
این فقیه بزرگوار دارای فتاوی غریبه، خلاف مألوف بین فقهاست:
1.حکم به طهارت عصیر مغلی، قبل از ذهاب ثلثین. مولا احمد نراقی نیز همین نظر را دارد.
2.حکم به جواز صلح دعوا به یمین و جواز تحلیف غیرمجتهد.
3.فتوا به جواز غنا در رثای حضرت ابیعبدالله الحسین (ع) و غیره.
علامه امینی، صاحب الغدیر درباره وی میگوید:
«نمونه یک فقیه کامل و مظهر تقوا و پرچمدار دانش و هدایت بود و از قهرمانان فرزانه اسلام و دانشمندان محقق و مجاهدان کمنظیری که دین و دانش رهین خدمات اویند.» (23)
میرزامحمد تنکابنی درباره وی مینویسد:
«... جامع معقول و منقول، ماهر در علم فروع و اصول، مفخر ارباب عقول ... بلَّغه الله اعلی درجات الکرامة (24). عالم عامل و فقیه عادل و جامع مجامع و جوامع علوم اکامل افاضل اماثل، نحریر فاضل باذل.» (25)
شیخ آقابزرگ تهرانی میگوید:
«هو... الشهیر بالشهید الثالث من جهابذ? علماء الإمامیّ? و مشاهیر فقهائهم المجاهدین فی هذا القرن؛ او که مشهور به شهید ثالث است، از بزرگان علمای شیعه و از فقهای معروف آنان است و از مجاهدین این قرن میباشد.» (26)
ملا حبیبالله شریف کاشانی میگوید:
«... کان عالماً فاضلاً کاملاً جامعاً مجتهداً نحریراً...؛ عالمی فاضل، دارای کمال و جامعیت و مجتهدی ماهر بود.» (27)
میرزا محمدباقر موسوی خوانساری و شیخعباس قمی درباره وی مینویسند:
«الأخوان الفاضلان الکاملان الفقیهان الباذلان الحاج مولانا محمدتقی و الحاج مولانا محمدصالح البرغیان القزوینیان...؛ دو برادر فاضل، دارای کمال، دو فقیه سخاوتمند، سروران ما: حاج محمدتقی و حاج محمدصالح برغانی قزوینی...» (28)
علامه محمدعلی مدرس تبریزی میگوید:
«... از اکابر علمای شیعه میباشد ... بسیار عابد و زاهد و باتقوا و شبزندهدار بود. اوقاتش در ترویج احکام دین و تخریب اساس مبتدعین معروف شد. مواعظ وی مورد حیرت حاضرین از هر طبقه بود.» (29)
شیخ محمدشریف رازی میگوید:
«... از علمای بزرگ عالم تشیع بود و در امر فقاهت و بحث، ید طولایی داشته.» (30)
همچنین شیخمحمد حرزالدین مینویسد:
«... کان عالماً أدیباً فذّاً مجاهداً آمراً بالمعروف ناهیاً عن المنکر لا یخشی سلطان عصره فتحعلی شاه القاجاری ...؛ ... او مردی دانشمند، ادیب، یگانه، مجاهد، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پادشاه زمانش، فتحعلی شاه قاجاری، هراسی نداشت ...» (31)